چرا در سرمایه گذاری شکست میخوریم؟
بازارهای سرمایهگذاری موازی در ایران از میانه سال ۹۷ به دلایلی خاص، که فقط در حد اشاره به آن خواهیم پرداخت، تا به امروز رفتارهایی متفاوت از روندهای عادی و تاریخی خود نشان دادهاند. عمده این دلایل شامل مواردی نظیر نرخ بهره واقعی به شدت منفی، انتظارات بسیار بالای تورمی، جهش چند باره نرخ ارز، محدود شدن بیش از پیش تجارت خارجی و تشویق و ترغیب عموم مردم به حضور در بازار سرمایه میشود. در این نوشتار سعی بر تحلیل این موارد و دلایل این رفتارهای عجیب نداریم؛ چرا که تا به امروز تحلیلگران، منتقدان سیاست های دستگاه اجرایی و سایر افراد صاحب نظر در زمینه اقتصاد به صورت گسترده به آن پرداختهاند. هرچند که تکرار دوباره تجربه آن روزها با همان شدت و حدت بسیار دور از ذهن است.
هدف از این نوشتار آگاهسازی سرمایهگذاران و آحاد جامعه، از رفتار منطقی بازارهای سرمایهگذاری پس از این دوران بحرانی است. شرایط دو سال گذشته منجر به افزایش غیر واقعی انتظار کسب سود برای اکثر فعالان کمتجربه، تازهوارد و حتی عدهای از کار کشتههای بازارهای سرمایهگذاری خصوصا بازار سرمایه کشور شده و لذا تصمیمهای سرمایهگذاری آتی ایشان را با خطاهای جدی و رفتارهایی بعضا خارج از منطق همراه ساخته است.
شاید این روزها بسیار شنیده باشید سرمایهگذاری در بازارهای سرمایهگذاری باید بلندمدت باشد. مقایسه این گفتار و روند بازارها طی ۲ سال گذشته تناقضی عجیب در ذهن سرمایهگذاران ایجاد میکند، چرا که برای تازهواردان «ثروت سازی» آنی و رشدهای چندین برابری سرمایهشان تنها طی چند ماه، تبدیل به عادت و انتظاری ظاهرا منطقی شده است. در همین راستا قصد داریم تا با مرور تجربه و ادبیات بینالملل سرمایهگذاری، فضای فکری همه فعالان بازارهای سرمایهگذاری را به روند عادی بازگردانیم تا با داشتن انتظارات معقول، بتوانند تصمیمهای به مراتب صحیحتری برای سرمایهگذاری در شرایط تورمی کشور که به نظر به زودی مرتفع نخواهد شد، داشته باشند.
در ادبیات بینالملل، شرکتهای مدیریت دارایی و صندوقهای سرمایهگذاری، در مصاحبه با افراد برای دریافت دقیق اهداف و افق سرمایهگذاری ایشان، افقهای زمانی زیر ۱۰ سال برای سرمایهگذاری را کوتاه مدت میدانند. در اقتصادهای توسعهیافته این مهم نهادینه شده است که کسب سود مستمر از سرمایهگذاری، نیازمند به کارگیری متخصصان این حوزه است و با توجه به افق سرمایهگذاری و همچنین اهداف دقیق که منطبق بر نیازهای واقعی باشد، انجام میپذیرد. امری که شاید بیتوجهی به آن در این روزها کاملا به چشم میخورد. به دلایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی (که در حوصله این نوشتار نیست) ما ایرانیها به شدت در تصمیمگیری (در هر زمینهای) دیدی بسیار کوتاهمدت داریم. قصد ما نقد این فرهنگ نیست اما برای توسعه هر چه بیشتر، وظیفه خود میدانیم تا با نوشتارهای این چنینی تلنگری برای آگاهی هر چه بیشتر در این زمینه باشیم.
باید از خود پرسید چرا سایر ملل در ادبیات سرمایهگذاری خود افقهای زمانی بسیار بلندمدتتری نسبت به ما دارند. پاسخ به این سوال شاید بسیاری از نقاط تاریک ذهن ما را روشن سازد. به عقیده نگارنده، برای داشتن سرمایهگذاری خوب، نیاز به اختراع چرخ از ابتدا نداریم چرا که در این زمینه بسیار تلاشهای گستردهای در سطح جهان صورت گرفته است و تنها با الگو قراردادن آنها میتوانیم به اکسیر سرمایهگذاری موفق دست پیدا کنیم. باید بدانیم مسیر توسعه برای همه ملت ها با اندکی تغییرات تقریبا یکسان است و ما نیز خواسته یا ناخواسته در این راه قدم خواهیم گذاشت.
در طی سالهای فعالیتمان به عنوان مشاورین سرمایهگذاری، به طیف وسیعی از افراد با خواستها، دیدگاهها و شخصیتهای متفاوت برخوردهایم؛ شاید مرور تجربیات عملی ما در این نشستها که بالغ بر هزاران جلسه حضوری بوده است، بتواند کمکی به بهتر شدن دیدگاه صحیح سرمایهگذاری کند. یکی از بیشترین مواردی که با آن برخورد کردیم، این بود که کمتر کسی برنامهای بلندمدت برای رشد داراییها و ثروت خود داشت. بیشتر افراد در بازارهای موازی با توجه به جو حاکم بر هر یک و با کمترین احتیاط، اقدامات موازی انجام میدهند و کمتر کسی به دنبال برنامهریزی حداقل ۵ ساله برای سرمایه خود است.
موضوع بعدی که با آن مواجه شدیم، کمتوجهی به مقوله ریسک و توجه بسیار به بازده بود. علیرغم قدمت ۵۰ ساله بازار سرمایه، فرهنگ سرمایهگذاری نوپا است و انتظارات بسیاری از سرمایهگذاران تازهوارد، عموما مبتنی بر تجربههای ۲ سال اخیر است. به همین دلیل، وقتی صحبت از ادامه مسیر با نوساناتی به مراتب کمتر و با بازدهیهای منطبق بر وقایع اقتصادی برای سالهای آینده میشود، اکثرا سرخورده میشوند و جذابیتی برای آنها ندارد. حال آن که اگر نوسانات شدید بازار طی ۲ سال گذشته را کنار بگذاریم، خواهیم دید حتی با شرایط عادی و منطبق بر واقعیتهای اقتصادی کشور، در بازههای زمانی سه، پنج، هفت و ۱۰ ساله (و حتی بالاتر)، بازدهی بازار سرمایه با اختلاف از سایر بازارهای سرمایهگذاری موازی بالاتر بوده است. باید بدانیم جنس نوسانات این بازار با سایرین تفاوتهای اساسی و بنیادی دارد و به همین دلیل است که اصرار بر دید بلندمدت در ادبیات همه خبرگان این بازار یکسان است.
در مرحله بعد، همواره با این سوال مواجه شدیم که آیا در فلان ریزش یا اصلاح بازار سرمایه یا سایر بازارها، شما مشاوران مالی تشخیص به موقع داشتهاید و اصطلاحا نقد کردهاید؟ اولین خطای ذهنی سرمایهگذار در این گزاره این است که اصول اولیه سرمایهگذاری و بازارهای مالی برای ایشان به درستی تبیین نشده است. باید بدانیم سرمایهگذاری امری است ادامهدار و تفاوتهایی اساسی با فرصتطلبی و استفاده از بزنگاههای خاص یا سفتهبازی در برهههای زمانی حساس و موردی دارد. وقتی قدم در این راه میگذاریم، باید آگاه باشیم که در دنیای سرمایهگذاری، ارزندگی و ارزشگذاری درست حرف اول را میزند. همین نکته ساده باعث میشود تا در پستی و بلندیهای مسیر، انتظاری به جا از خودمان یا فرد و مجموعهای که مدیریت داراییمان را به عهده دارد، داشته باشیم.
از آن جایی که سرمایهگذاری را امری مدام و مستمر خواندیم، باید در طول مسیر و در فراز و فرودهای ذاتی بازارها، رفتاری با ثبات و بر پایه ارزندگی از خود بروز دهیم. چه بسا افرادی که با غلبه بر ترسی که در ادبیات سرمایهگذاری بین المللیFOMO (Fear Of Missing Out) نامیده میشود، با تصمیمات هیجانی و احساسی صرفا باعث نابودی سرمایه خود شدهاند و بعدها به اشتباه به دادخواهی از ارگانها و نهادهای مسئول بر آمدهاند. در صورتی که که با کمی صبر و استفاده از دانش افراد آگاه، میتوانستند رشدی پایدار در طی مسیر سرمایهگذاری را تجربه کنند.
انتظارات هیجانی و ترس FOMO حتی در شرایط صعود بازارها نیز چالشبرانگیر است. چه بسا سرمایهگذارانی که از مدیران دارایی خود انتظارات نادرستی در بازارهای گاوی دارند و بدون توجه به سطح تحمل ریسک خود (که در ادامه همین نوشتار به آن میپردازیم) در رویای کسب سودهای غیر منطقی هستند. باید توجه داشت که انتخاب یک استراتژی مشخص و پایبند بودن به آن قبل از شروع و در حین سرمایهگذاری الزامی است. این استراتژی با توجه به رفتارهای کوتاهمدت بازار نمیتواند تغییر کند، چرا که شالوده کار مدیر سرمایهگذاری پایبندی به همین استراژی است.
وارد کردن فشارهای غیر ضروری و از روی احساسات از طرف سرمایهگذار در این دوران، تنها موجب از هم گسستگی رشته فکری مدیر دارایی خواهد شد؛ همین مهم منجر به اخذ تصمیماتی غیر منطقی یا پذیرفتن ریسکهایی می شود که در مسیر استاندارد نیازی به آن نیست. این موضوع اثبات شده است که اگر در حوزه سرمایهگذاری ریسک بسیار بالایی بردارید، ممکن است در نوسانات بازار ترس بر شما چیره شود و دارایی ارزشمند خود را اشتباها بفروشید. توجه به این نکات برای کسب سود منطقی در بلندمدت، ضرورت دارد.
واقعیت غیر قابل انکار این است که کشورهای با درآمد نفتی عموما با تورمهای بالا دست و پنجه نرم میکنند و تنها معدود کشورهای نفتخیز توانستهاند با تنوع بخشی به اقتصاد خود، از گزند تورم در امان باشند. ویژگی مشترک در میان بسیاری از سرمایهگذاران، همین بیتوجه به واقعیت تورمی کشور است؛ چرا که بنا بر مفاهیم علم اقتصاد چه خوشایند و چه ناخوشایند، کاهش ارزش پول ملی امری است ظاهرا مداوم که در ۱۰۰ سال اخیر در کشور ما وجود داشته است. این که بعضا این موج تورمی سنگینتر میشود و انتظارات از بازدهی سرمایهگذاری ها را بالاتر از حدود نرمال میبرد، دلیل بر این نخواهد بود که بازدهیهای بالا جزو جدایی ناپذیر بازارهای سرمایهگذاری باشد.
یکی از مهمترین و بیشترین اهداف اصلی مورد اشاره سرمایه گذاران، مقابله با تورم و حفظ ارزش دارایی است! حال اگر تورم امسال رقمی حدود ۴۰% برآورد شود، کسب بازدهی بالاتر از آن به معنای سرمایهگذاری موفق خواهد بود. منظور این نیست که ثروتسازی بالاتر از تورم مطلوب نخواهد بود، بلکه به این مهم اشاره دارد که سنجه ما برای مقایسه سرمایهگذاریهایمان باید چه باشد. البته پر واضح است که سرمایهگذاران ریسکپذیر میتوانند با پذیرش ریسکهای بالاتر، بازدههای انتظاری بالاتری را طلب کنند ولی این درخواست حتما باید با میزان تحمل ریسک سرمایه گذار انطباق داشته باشد.
لازم به توضیح است که مهمترین اصل در سرمایهگذاری، یعنی مدیریت داراییهای سرمایهگذار با توجه به تابآوری وی در تحمل ریسک، حلقه مفقود تصمیمگیری این روزهای سرمایهگذاران شده است. سطح تحمل ریسک با توجه به ویژگیهای شخصیتی، شرایط مالی، کاری، رفتاری، روانشناختی و بسیاری موارد دیگر برای هر فرد تعیین میشود و این مهم وظیفه مشاوران سرمایهگذاری خبره خواهد بود. باید بدانیم که پس از تعیین سطح ریسک، پذیرش و پایبندی به آن در شرایط متفاوت بازارها، تنها راه رشد ثروت فرد همراه با حفظ آرامش خاطر وی است.
سطح تابآوری ریسک افراد در کوتاهمدت و با توجه به شرایط حاکم بر بازارها تغییر نمیکند و این انتظار از خود که در بازارهای گاوی ریسکپذیری بالا و در بازارهای خرسی ریسکگریزی بالا داشته باشیم، بسیار نا به جا است. متاسفانه به دلیل شرایطی که در ابتدای این نوشتار شرح داده شد، ثروتسازی آسان یا در اصطلاح ادبیات بین الملل Easy Money، بدون کوچکترین توجه به سطح تحمل ریسک سرمایهگذاران، تبدیل به خواست اکثر ایشان شده است. همین عدم توجه به تابآوری در مقابل ریسک، باعث شد تا در افولهای کاملا طبیعی بازار، افراد رفتارهای هیجانی و تصمیمات اشتباه از خود بروز دهند. انگار فراموش شده که نوسان، هر چند ۵۰ درصدی و ناخوشایند، ذات طبیعی بازارهای مالی است و برای همین خارجیها سرمایهگذاریهای زیر ۱۰ سال را کوتاهمدت میبینند! البته کژ منشی (Moral Hazard) رفتاری سیاستگذار و اقتصاد سیاسی هم در این دیدگاه بیتاثیر نبوده است. مانند همان چیزی که در موسسات مالی اعتباری غیر مجاز با سودهای بدون ریسک بالای ۳۰% همین چند سال پیش شاهد بودیم؛ اما توسعه رفتار سرمایهگذاری فردی امری است که فارغ از رفتارهای سیاسیون، برای امنیت سرمایهگذاری ما حیاتی محسوب میشود.
به نظر باید قبل از شروع هر سرمایهگذاری زمانی را در نظر بگیریم و پاسخ چند پرسش ساده اما به شدت حیاتی را مشخص کنیم. پرسشهایی نظیر:
- هدف من از شروع این سرمایهگذاری چیست؟
- این سرمایهگذاری چند درصد از کل دارایی من است؟
- چه زمانی طول میکشد تا من نیاز به استفاده از سود حاصل از این سرمایهگذاری را داشته باشم؟
- چه میزان ضرری و در چه بازه زمانی باعث میشود تا آرامش خاطر از من گرفته شود؟
- ….
و دهها سوال دیگر که در همه کشورهای مترقی دنیا، سرمایهگذاران برای دانستن و تحلیل آنها و دریافت پاسخ، به مشاورین خبره سرمایهگذاری مراجعه میکنند. شاید تکرار این موضوع خالی از لطف نباشد که سرمایهگذاری فرآیندی علمی است و برای ورود به این زمینه، باید با متخصصی خبره مشاوره کرد. پذیرش این مهم که باید برای داشتن سرمایهگذاری خوب هزینههایی انجام دهیم، شاید برای جامعهای که هنوز با هزینه کردن در بخش خدمات مالی ناآشنا است کمی دشوار باشد اما به یاد داشته باشیم قبول این هزینه در ابتدای راه، بسیاری از هزینه های آتی ناشی از عدم آگاهی و تصمیمهای غیر حرفهای را کاهش میدهد.
باید بدانیم که حرکت بر اساس رفتار کلی جامعه به هر جهتی، میتواند مخاطرات زیادی برای ما داشته باشد و منجر به رفتار تودهوار شود؛ این یعنی اقدام به خرید و فروش سهام بدون داشتن دانش کافی از چرایی این اقدامات. صرفا شم اقتصادی خوب و قوی باعث موفقیت در سرمایهگذاری نخواهد شد. مگر این که سرمایهگذاری را همانند قمار ببینیم و با تکیه بر تاسهایی که میریزیم و با چاشنی شانس، وارد این حوزه شویم.
در آخر یک بار دیگر تاکید میشود که اگر دیدمان به سرمایهگذاری و ثروتسازی را از حالت کازینویی، به دیدی علمی، واقعگرایانه و مبتنی بر تجارب واقعی در اقتصاد ایران تغییر دهیم، میتوانیم رشد پایدار و هدفمند داراییهایمان را تضمین کنیم.